سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://facebook69.ParsiBlog.com
یه وبلاگ با همه نوع مطلب برای سرگرم شدن 
قالب وبلاگ
محبوب کن - فیس نما و بالاخره ناف تهرون هم پیدا شد ! ( عکس )

انسان های زیادی وجود دارن که ادعا می کنن بچه ناف تهرونن، ولی هنوز هیچ کس دقیقن نمی دونه ناف تهرون کجاست و این نقطه همچنان نا معلوم مونده. توی این پستم قصد دارم با موشکافی دقیق، ناف تهرون رو مشخص کنم و بررسی کنم که چه کسایی واقعن بچه ناف تهرونن!
اگه نقشه ی تهران رو 90 درجه در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و با دقت نگاش کنیم می بینیم که شبیه بدن می شه که خیلی راحت قابل تشخیصه! اگه نمی تونید تشخیص بدید من برای راحتیتون این کارو کردم که می تونید ببینید:

ناف تهرون دقیقا کجاست ناف تهرون ناف تهران دقیقا کجاست بچه ناف تهرون بروبچه های ناف تهران %

حالا که متوجه شدید تهران شبیه بدن یه انسانه بهتره بریم سراغ ناف این انسان! همونجور که در تصویرم مشاهده می کنید ناف تهران دقیقن مشخص شده و اونجا هم جایی نیست جز میدون ولیعصر! و باید گفت که بلاخره تونستیم ناف تهرون رو پیدا کنیم!
جایی که هزاران سال بود کشف نشده باقی مونده بود، همون میدون ولیعصره و کسایی که ادعا می کنن بچه ناف تهرونن باید اصلیتشون مال اینجا باشه! حالا می ریم از مردم اون قسمت می پرسیم تا بفهمیم دقیقن چه کسی بچه ناف تهرونه و این فرد رو پیدا کنیم!
یک آقای پیری اینجا زندگی می کنه که اول از ایشون می پرسیم:
ـ ببخشید شما بچه اینجایید؟
ـ ها بله، من اینجا بودیم ها!
ـ یعنی اصلیتتون مال اینجاست؟
نه والا! ما اصلیتمون تبریزیه، الان 20 ساله که اینجا بودیم.
ـ ببخشید وقتتون رو گرفتم !
ایشون که بچه ناف تهرون نبودن، ولی یه خانم خیلی با کلاسی رو می بینیم که دارن سوار بنزشون می شن، از ایشون می ریم می پرسیم:
ـ ببخشید خانم شما بچه اینجایید؟
ـ سلام ، بله من بچه اینجام
ـ ینی اصلیتتون مال اینجاست؟
ـ بله ما تهرانی هستیم
ـ وای باورم نمی شه! هیچ می دونستید شما بچه ناف تهرونید؟
ـ ایـــش، ناف تهرون! واه ینی اینجا ناف تهرونه؟
ـ بله
ـ راستش به کسی نگید ها. ما داهاتیم! بابام گاو و گوسفندامون رو فروخته بعد باهاش اینجا خونه و ماشین گرفتیم. فقط ما آبرو داریم به کسی نگید ها
ـ بله ! خیالتون راحت باشه به کسی نمی گم! مرسی
ایشون هم که بچه ناف تهرون نبودن ! بهتره بریم از اون آقای کت شلوار شیکه بپرسیم.
ـ آقا شما بچه اینجایید؟
ـ بله، خجالت بکشید قربان بنده در زعفرانیه زندگی می کنم!
ـ بله! ببخشید!
شاید اون مغازه داره بدونه کی بچه اینجاست و بهتره بریم از اون بپرسیم.
ـ سلام. ببخشید شما بچه اینجایید؟
ـ نخیر جانم، من بچه تهرانپارسم مغازم اینجاست فقط!
ـ شما نمی دونید کی بچه اینجاست؟ یعنی اصلیتش مال همینجا باشه.
ـ اینجا اصلیت هیچ کس دقیقن مال همینجا نیست! بیشتر کسایی که اینجاین یا مهاجرن یا بچه جاهای دیگه هستن کسی رو نمی شناسم که اصلیتش مال اینجا باشه!
ـ بله، ممنون.
همونطور که دیدید دقیقا هیچ کس پیدا نشد که بچه ناف تهرون باشه و ما هر چی گشتیم فرد مورد نظر رو یافت نکردیم! پس نتیجه می گیریم دقیقن کسی وجود نداره که بچه ناف تهرون باشه و ناف تهرون خالی از انسانهای اصیله! خلاصه اینکه امروز تونستم ناف تهرون رو پیدا کنم و به پرسش های زیادی که دربارش توی ذهن همه وجود داشت جواب بدم!
از امروز اگه کسی ادعا کرد که بچه ناف تهرونه اول از همه مطمئن بشید اصلیتش مال میدون ولیعصره و بعد حرفش رو جدی بگیرید! توجه کنید که باید بچه خود میدون باشه ها، چون خیابونا و کوچه های اطرافش خارج از ناف قرار گرفته !!!!!


[ جمعه 91/8/5 ] [ 2:18 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما کاریکاتور: همبرگر 60 درصد گوشت!

[ سه شنبه 91/8/2 ] [ 2:53 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما طنز: ماجرای شنا یاد گرفتن ما!

طنز: ماجرای شنا یاد گرفتن ما!


[ دوشنبه 91/8/1 ] [ 10:22 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما ترول جدید

طنز؛ مقایسه موتور ژاپنی، چینی و ایرانی!


[ شنبه 91/7/29 ] [ 7:31 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما ترول جدید

[ جمعه 91/7/28 ] [ 12:58 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما تفاوت جالب زن ایرانی قدیم با زن ایرانی جدید (آخر طنز)

زن ایرانی قدیم : به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند


زن ایرانی جدید : مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..


صبح ساعت 6

زن ایرانی قدیم : شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بیدار کردن آقای شوهر است.


زن ایرانی جدید : باز هم خوابیده است



صبح ساعت 7

زن ایرانی قدیم : مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.


زن ایرانی جدید : هنوز خوابیده است.



صبح ساعت 11

زن ایرانی قدیم : مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.


زن ایرانی جدید : تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است


ظهر ساعت 12

زن ایرانی قدیم : مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.


زن ایرانی جدید : در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند


ظهر ساعت 13

زن ایرانی قدیم : در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.


زن ایرانی جدید : در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…


ظهر ساعت 14

زن ایرانی قدیم : در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.


زن ایرانی جدید : در حال انداختن یک غذای آماده درون مایکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.


ظهر ساعت 15

زن ایرانی قدیم : در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.


زن ایرانی جدید : با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.


عصر ساعت 16

زن ایرانی قدیم : مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.


زن ایرانی جدید : در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.


عصر ساعت 17

زن ایرانی قدیم : دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.


زن ایرانی جدید : در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.


عصر ساعت 18

زن ایرانی قدیم : برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.


زن ایرانی جدید : از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.


شب ساعت 19

زن ایرانی قدیم : سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.


زن ایرانی جدید : هنوز در حال خرید است.


شب ساعت 20

زن ایرانی قدیم : در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.


زن ایرانی جدید : کماکان در حال خرید است.


شب ساعت 21

زن ایرانی قدیم : در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.


زن ایرانی جدید : در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.


شب ساعت 22

زن ایرانی قدیم : رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.


زن ایرانی جدید : در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.


[ سه شنبه 91/7/25 ] [ 11:12 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما طنز؛ نحوه عاشق شدن شهروندان مختلف!

شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.

شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.

سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.

نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.

شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.

شهروند شاعر:
عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!

مترجم صدا و سیما:
جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!

شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.

مسئول دولتی (پسر):
نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.

مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.

طنز، نحوه عاشق شدن شهروندان مختلف

شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.

شهروند بالای شهر (دختر): برای گرفتن فال قهوه پیش دوستِ مادرش می رود. توی فالش یک ازدواج فامیلی افتاده. البته یک لکه شبیه گربه هم هست که نشان از خیانت دارد. دختر با ناراحتی و عصبانیت، سوار تویتا کمری اش می شود و توی خیابان فرشته با یک بنز 250s تصادف می کند.

پسر برای پرداخت خسارتی که به ماشین دختر زده است، چک سفید امضا می کند. دختر عاشق پسر می شود و با هم نامزد می کنند. پسر بعد از سه ماه به او خیانت می کند و به سوئیس می رود.

شهروند پایین شهر (دختر):
در مهمانی تولد دوستش شرکت می کند. عاشق برادر دوستش می شود ولی از خجالت چیزی نمی گوید و با پسر همکار پدرش که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است، ازدواج می کند.

شهروند پایین شهر (پسر):
با دوست خواهرش ازدواج می کند!

بازیگر هالیوود: در یک فیلم رمانتیک با هم همبازی می شوند. کارگردان در هنگام فیلمبرداری از برخی صحنه ها، چند بار کات می دهد ولی آنها به کار خودشان ادامه می دهند! آنها در نقششان فرو می روند و حتی بعد از پایان فیلمبرداری نیز همچنان با یکدیگر تمرین می کنند. بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند و رابطه شان را تا بازی در فیلم رمانتیک بعدی حفظ می کنند.

شهروندان عربستانی (پسر): عنصر عشق در آنها زود به منصه یِ ظهور می رسد و معمولا دارای بیش فعالی هستند. آنها به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارند (چون در نگاه اول اصولا چیزی دیده نمی شود!) انتخاب همسر برای آنها مانند خرید هندوانه یِ دربسته است.

بعد از خرید هندوانه اگر شیرین نبود یک هندوانه یِ دیگر می خرند، با این تفاوت که حق استفاده از هنداوانه قبلی را هم برای خود محفوظ می دارند. البته گروهی نیز با وجود شیرین بودن هندوانه یِ قبلی باز هم هندوانه می خرند، چون اعتقاد دارند هر هندوانه ای یک مزه ای دارد.

شهروند فرانسوی: آشنایی در کافه مولن روژ، اولین والس با شیر، آخرین تانگودر پاریس، طلاق با عشق.

شهروند کره شمالی: درمراسم رژه روز کارگر (اول ماه مِی) دختر قابِ عکس بزرگ «کیم جونگ ایل» را حمل می کند. پسری که کنار او رژه می رود، تصویر «کیم جونگ اون» را حمل می کند. هر دو زیر چشمی به هم نگاه می کنند، ناگهان پای دختر به چیزی گیر می کند و همراه با قابِ عکس به زمین می افتد.

رژه متوقف می شود و همه با نگرانی به قابِ عکس افتاده شده روی زمینه نگاه میکنند. دختر همچنان که روی زمین دراز کشیده قابِ عکس را برمی گرداند. شیشه نشکسته و تصویر سالم است. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.

پسر جوان، دست دختر را می گیرد تا بلند شود. دختر به همراه قاب عکس بلند می شود. پسر و دختر برای چند ثانیه به هم خیره می شوند و همدیگر را در آغوش می  گیرند. دو قابِ عکس بزرگ بر روی زمین می افتد و صدای خورد شدن شیشه می آید.


[ سه شنبه 91/7/25 ] [ 12:52 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما طنز؛ قوانین استفاده از وسایل نقلیه!

ماده یک- مدیریت فضای داخل وسایل نقلیه به صورت سوسیالیستی و توسط فشار توده مردم صورت می گیرد. این فشار که هم از بالا و هم از پایین اعمال می شود؛ حجم افرادی که می توانند در یک وسیله نقلیه حضور داشته باشند را افزایش داده و دهان افراد داخل اتوبوسیا مترو را مورد عنایت قرار می دهد.

ماده دو- مورد عنایت قرار گرفتن دهان، می تواند در چارچوب یکی از موارد ذیل باشد و کسانی که به نحو دیگری مورد عنایت قرار بگجیرند مجرم شناخته شده و مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند:

الف) قرار گرفتن آرنج فرد مقابل رویستون فقرات و فشار ممتد تا پایان مسیر.

ب) له شدن دست بین در ورودی به صورت برعکس و شکستن از سه ناحیه.

ج) فشرده شدن صورت به شیشه اتوبوس یا مترو و فشار زانوی پای راست فرد عقبی روی فاصله کشکک و ساق پای چپ فرد جلویی و تکرار این روش به صورت برعکس.

ماده سه- هر فرد برای وارد شدن به مترو مجاز است به اندازه 200 کیلو پاسکال نیرو به فرد مقابل خود وارد کرده و در حدود 350 کیلو پاسکال نیرو از فرد پشت سری خود دریافت کند. تفاوت نیروهای وارده و خارجه نه تنها منافاتی با قوانین نیوتون ندارد بلکه عملی کاملا عادلانه است که باعث تکان خوردن افراد در هنگام حرکت اتوبوس می شود و صحنه ای دلنشین ایجاد می کند.

ماده چهار- هر فرد هنگام ورود با اتوبوس موظف است جملات زیر را با صدای رسا و دلنشین ادا کند: «آقا یه خرده برو بالاتر ما هم جا شیم ...»

فرد وارد شونده سپس باید دستان خود را در داخل شکم جمع کرده و خود را در آغوش اولین فردی که در داخل اتوبوس می بیند بیندازد.

تبره: کشیده شدن مسافر روی زمین در حالی که یک دستش را به اتوبوس در حال حرکت گرفته است؛ در صورتی که مشکلی برای آسفالت خیابان ایجاد نکند مجاز است.

تبصره: توجه دادن افراد داخل اتوبوس به خالی بودن وسط آن حتی به دروغ، امری کاملا مجاز است و هر فرد در صورت لزوم می تواند فریاد بزند: «آقا اون وسط خالیه ... جون مادرت برو یه خرده بالاتر ... دمت گرم»

طنز، قوانین استفاده از وسایل نقلیه

ماده پنج- خرید و فروش اجناس در داخل متروبه هر طریق و عنوان که صورت بگیرد تحت شروط زیر امکانپذیر است:

الف – جنس مورد معامله باید یکی از موارد ذیل باشد:

1- لواشک پذیرایی در طعم های مختلف، ترش و خوشمزه فقط هزار تومان

2- مرد عنکبوتی قابل نصب روی شیشه ودیوار، جهت شادی و بازی بچه ها 500 تومان

3- نوار محافظ کنترل تلویزیون بدم، شیش تاش تو یه بسته با حرارت سشوار حالت می گیره، ضد خش ضد پارگی، بدو بیا این ور قطار، آتیش زدم به مالم.

ب – مرد فروشنده مجاز است صدایی جیغ، یکنواخت و روی اعصاب داشته باشد و در حین حرکت از بین انبوه جمعیت با صدای زیبای خود در مورد اجناس فروشی خود تبلیغ کند. تبلیغات باید جملاتی تکراری باشند که طی یک تصاعد عددی هر 3 دقیقه یک بار، تکرار می شوند.

ج – انجام هر نوع فعالیت اقتصادی مفید دیگر در مترو اعم از رهن، اجاره، بیع، مضاربه، وام قرض الحسنه بدون بهره، تکدی گری، آمدن از شهرستان و نداشتن پول برگشت و گرفتن آن از مسافران، داشتن مریض داخل بیمارستان و نداشتن پول برای خرید دارو (در صورت داشتن نسخه معتبر) و غیره با حفظ حدود قانونی و عرفی کاملا مجاز و بلامانع است.

ماده شش- یک واگن در ابتدای قطار و یک واگن در انتهای قطار مخصوص بانوان بوده که به عنوان سهم الارث طی سال های متمادی به بانوان دیگر منتقل می شود.

تبصره: بانوان کسانی هستند که زودتر وارد واگن های اول و آخر شوند و کسانی که سرعت عمل کافی نداشته باشند، بانو محسوب نمی شوند.

تبصره: طی یک فرآیند عادلانه بانوان می توانند وارد واگن آقایان شوند اما آقایان نمی توانند وارد واگن خانم ها شوند.

ماده هفت- گم شدن در مترو در صورتی که مزاحمتی برای کسی ایجاد نکند اشکالی ندارد. فرد گم شونده می تواند از اولین فردی که می بیند سوال بپرسد اما فرد سوال شونده هیچ مسئولیتی در قبال دیگران ندارد و در صورتی که عشقش بکشد می تواند جواب نادرست بدهد. او همچنین حق دارد سکوت اختیار کند.

ماده هشت- صندلی های اتوبوس و مترو ارثیه پدری فردی محسوب می شود که زودتر از بقیه روی آن بنشیند. انتخاب و واگذاری صندلی طی یک مسابقه دو همگانی صورت گرفته و پس از وارد شدن در ورودی واگن، همه مسافران باید به سمت صندلی ها یورش ببرند. افرادی که بتوانند زودتر از بقیه روی صندلی ها بنشینند برنده اعلام شده و مابقی افراد مکلفند تا انتهای مسیر به آنها فحش بدهند.

تبصره: پیرمردها و پیرزن ها می توانند با خسته نشان دادن خود، وجدان جوانانی که روی صندلی نشسته اند را آزار داده و به هر طریق ممکن آنها را از روی صندلی خود بلند کنند.

ماده نه- وسایل نقلیه عمومی به تعداد کافی موجود است و رانندگان آنها همه آدم های منطقی، مهربان و خوش رفتاری هستند. مسئولین محترم اتوبوسرانی و مترو همه گل و بلبل و کار درست می باشند و به طور کل همه چیز خوب است. هر کس که به این مسائل معتقد نباشد خیلی آدم بی ادبی است.


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 10:45 صبح ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما طنز؛ نذارید کسی بفهمه عجله دارید!

طنز؛ نذارید کسی بفهمه عجله دارید!


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 2:0 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]
محبوب کن - فیس نما میدونید چرا برزیلیا تو درس هیچی نمیشن؟


دلیلش اینه!

لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا..

-حاضر

ادسن آرانتس دنا سمنتو…

-حاضر

مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوز…

مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوز…؟!!-

آقا مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوزنیومده غایبه

آنتونیو دی اولیورا فیلهو

-حاضر

رونالدو ده آسیس موریرا

-حاضر….….

خوب لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا پاشو بیاد درس جواب بده....................

دیریریرینگزنگ خورد !


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 12:35 عصر ] [ آیسان ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By Iran Skin :.

امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 221363