http://facebook69.ParsiBlog.com یه وبلاگ با همه نوع مطلب برای سرگرم شدن
| ||
سیمین غانم اگر سالهای را که در مدرسه آواز میخوانده به حساب آوریم بیشتر از پنجاه سال است که آواز میخواند، نخستین کنسرت او پس از انقلاب در مهرماه 1378، مخصوص بانوان، در سینما صحرا در تهران برگزار شد و تا امسال یکصد و ده اجر داشته است. آخرین کنسرتش همین هفتهی پیش بود، در روزهای 11 و 12 اسفند ماه جاری در تالار وحدت برای بانوان خواند. روزنامهی شرق دیروز به همین بهانه گفتگویی با او داشته که در ادامه میخوانید. -خانم غانم، به خاطر دارید این چندمین کنسرت شماست؟ -دقیقا نمیدانم، شاید صد و هشت یا صد و نهمین. -یعنی صد و هشت سانس اجرا یا صدو هشت روز اجرا؟ -ببنید. بعضی روزها دو سانس بود که در واقع دو کنسرت محسوب میشود. البته الان برای هر روز به بیشتر از یک اجرا اجازه نمیدهند. -یادتان هست اولین اجرایتان کی بود؟ -دقیقا خاطرم نیست. باید از کتاب گلگلدون ببینم. اما حدودا 11 سال پیش بود که سالنی هم در اختیار ما قرار ندادند و ما در سینما صحرا برنامه اجرا کردیم. -خانم غانم، وقتی برای اولین اجرا روی صحنه رفتید استرس داشتید؟ -بله. بعد از مدتها قرار بود روی استیج بروم و خیلی نگران بودم، نسبت به برخورد مردم و اینکه من را به خاطر میآورند. اما بعد از جوی که به وجود آمد مشخص شد که من را فراموش نکردهاند. غوغایی شد. -آیا اولین بار بود که یک خانم برای بانوان کنسرت داشت، یا قبل از شما کسان دیگری هم کنسرت برگزار کرده بودند؟ -آن زمان شروع این جریان بود. شاید در همان حدود زمانی کسان دیگری هم بودند، اما من الان یادم نیست. -البته خوبی آهنگ «گلگلدون» این بود که بعد از 20 سال به نوستالژی تبدیل شده بود. قبل از انقلاب این آهنگ یک آهنگ روز بود اما با گذشت این سالها تبدیل شده بود به یک آهنگ خاطرهانگیز و اشک به چشم خیلیها آورد. -بله، هرکس به من میرسد، میگوید از این آهنگ خاطره دارد، یا با این آهنگ عاشق شده، ازدواج کرده یا بعضیها میگویند این آهنگ را به صورت لالایی برای بچههایشان میخوانند. -زمانی که فعالیت نداشتید خیلیها بودند که ادعا داشتند این آهنگ را آنها ساختهاند و برای آنهاست… -شاید آهنگسازانی بودند که این ادعا را داشتند، اما در مورد خواننده فکر نکنم کسی این ادعا را کرده باشد. -آن روزها بعضیها میگفتند این آهنگ را فریبرز لاچینی ساخته؟ -شاید به خاطر اینکه من با ایشان همکاری داشتم. آهنگسازانی که با من همکاری کردند، محدود و فقط چندتایی بودند که کارشان خوب بود و من با آنها کار میکردم. شاید این سوءتفاهم به همین دلیل بوده است. -اولین آهنگسازی که با ایشان کار کردید چه کسی بود؟ -آقایی بودند به نام زندی که من آهنگی به نام موجخروشان را با ایشان کار کردم. -البته آنها آهنگهایی بود که در رادیو اجرا میشد و مراحل خودش را طی میکرد و بیشتر بهصورت تمرین بود. ولی در اصل اولین آهنگی که مورد توجه قرار گرفت و گل کرد، آهنگ «قلک چشمات» بود که آهنگسازی آن کار را آقای فریبرز لاچینی انجام دادند. -شعر موج خروشان در خاطرتان است؟ -نام آهنگ «قلک چشمات» بود. خیلی آهنگ خواندم. با آهنگسازان رادیو همکاری داشتم یک آقایی بودند به نام اکبر محسنی که در حال حاضر فوت کردند. ایشان برای برنامه هفت شهر عشق آهنگ میساختند و من در آن برنامه با ایشان کار میکردم. خاطرم هست یک آهنگی به من پیشنهاد دادند به نام (مرا بوسهای ده) که من قبول نکردم اجرا کنم، به آقای محسنی گفتم خیلی زشت است یک خانم این جمله را فریاد بزند. برایم این کارها بیمعنی بود. -پس شما در آن زمان هم این محدودیتها را برای خودتان داشتید؟ -بله، دوست نداشتم، واقعا خوشم نمیآمد، این بود که از آن آهنگ صرفنظر کردم. البته آقای اکبر محسنی از اساتید بودند و چند تا از آهنگهای استاد بنان هم برای ایشان است. سنشان بالا بود، خبر دارم که به آمریکا رفتند و با کمک دخترشان در سانفرانسیسکو یک آموزشگاه تاسیس کردند و بعد هم شنیدم که فوت کردند. -پس قبل از قلک چشمات با استاد محسنی همکاری داشتید؟ -بله در برنامه هفت شهر عشق در رادیو. در ضمن ایشان در آن برنامه نوازنده عود هم بودند. -آیا به خاطر اینکه شاگرد محمود کریمی بودید مورد توجه قرار گرفته بودید یا آهنگهایتان مورد اقبال عمومی بود؟ -به هر حال همه چیز دست به دست هم میدهد، صدا هم خیلی تاثیر دارد. میگفتند صدات خوبه (خنده). ببینید من معتقدم همه چیز دست به دست هم میدهد، هم صدا، هم شخصیت خواننده ، البته نمیگوییم که شخصیت من بینقص است اما همیشه سعی کردهام که معیارهای انسانی را رعایت کنم. -در آن زمان ازدواج کرده بودید؟ -بله من زمانی که وارد رادیو شدم ازدواج کرده بودم. در اصل خانواده مخالف خواندن من بودند و میگفتند وقتی ازدواج کردی، میتوانی بخوانی، البته نه اینکه کلا نخوانم در رادیو و تلویزیون اجازه نمیدادند. زمانی که ازدواج کردم همسرم موافقت کردند. -همسرتان به هنر علاقهمند بودند؟ -بله -فریبرز لاچینی شما را انتخاب کرد؟ یا شما ایشان را انتخاب کردید؟ -آن زمان فریبرز لاچینی با محمد نوری کار کرده بود؟ -نه، آقای لاچینی کار آهنگسازی را با من شروع کردند تازه فارغالتحصیل شده بودند. در هنرستان کار میکردند و خیلی باهوش بودند و کارشان هم خوب بود و خوب باقی ماند. -پس از آن بود که قلک چشمات گل کرد؟ -بله، یادم هست مثل صف نان سنگکی برای خریدن صفحه صف کشیده بودند (خنده) -در یک صفحه فقط یک آهنگ بود؟ -صفحهها به این صورت بود که پشت صفحه یک موزیک خالی بود و روی صفحه فقط یک آهنگ و تا یک سال پرفروشترین آهنگ بود و رودست همه آهنگها. این مطلب را در روزنامهها نوشتند. -همزمان با قلک چشمات چه آهنگهایی سروده بودید؟ -آهنگهای دیگری هم مثل دو پنجره و… اما قلک چشمات از همه بهتر بود. -آیا کار با فریبرز لاچینی باعث شد سبک شما تغییر کند؟ -بله من مقدار زیادی از کار سنتی فاصله گرفتم اما آهنگهای سنتی را کاملا کنار نگذاشتم حتی بعد از آن با استاد خرم و استاد تجویدی کار کردم. آهنگهای (بسوزان) و (ای ساقی) مربوط به آن زمان است و همینطور آهنگ مرا که با تو شادم. -به غیر از شما کسی آهنگ «مرا که با تو شادم» را نخوانده بود؟ -نه، بعد از من آقای اصفهانی این آهنگ را خواندند. -به نظر شما آقای اصفهانی این آهنگ را خوب خواندند؟ -من نپسندیدم و سروده خودم بیشتر به دلم مینشیند. شایدم این خودخواهی است، اما خیلیها گفتند اجرای من بهتر است. -بعد از آن چند تا آهنگ خواندید تا به گلگلدون رسید؟ -ما در رادیو تقریبا هر ماه یک آهنگ میخواندیم که بعدها مجموعهای از همان آهنگها به صورت سیدی منتشر شد، البته بدون اجازه. حتی همان کسانی که در رادیو بودند این کار را انجام دادند. -در همان زمان این کار را انجام دادند؟ -نه، بعد از مدتها، در حال حاضر اغلب آهنگهای من بهصورت سیدی درآمده که بین آنها آهنگهایی هست که من علاقه نداشتم به صورت سیدی بیرون بیاید. -یکسری کارها برای رادیو بود و برای آنجا تنظیم میشد، اما یکسری کارها هستند که اصولا برای سیدی تنظیم میشد و کیفیت بهتری داشت. من شخصا علاقه داشتم کارهایی که برای سیدی است از کیفیت بالاتری برخوردار باشد. حالا که همه کارها به صورت سیدی درآمده خیلیها استقبال کردند اما برای خودم دلنشین نیست. یعنی برای سیدی مناسب نیست. با اینکه آهنگهای بسیار مشکلی بود اما من همه آن شعرها را دوست نداشتم البته من تا به حال شعر بد نخواندهام، اما آن شعرها به قدر کافی من را راضی نمیکرد. -من از زمانی که ازدواج کردم تا انقلاب اسلامی حدود شانزده یا هفده سال در رادیو بودم. تمام کارهایی که در رادیو اجرا کردم آهنگهای اصیلی بودند که بسیار سخت بود اما این آهنگها من را راضی نمیکرد. بدین ترتیب تصمیم گرفتم سبکم را تغییر دهم که همان زمان خوشبختانه با آقای فریبرز لاچینی ملاقات کردم و ایشان باعث شدند که سبک کاری من تغییر کند. -بله تا آن زمان استاد خرم و شادروان تجویدی سراغ من نیامده بودند، اما بعد از قلک چشمات، آهنگهای زیادی به من پیشنهاد دادند و اصرار داشتند که من بخوانم. - بعد تا زمان گل گلدون افت نکردید؟ -نه، افت نکردم، اما فعالیتم زیاد نبود. من باید کار خوب ارایه میدادم و کار خوب هم، مخارجش سنگین است، من در مجالس نمیخواندم و برای خودم محدودیت قائل بودم که همیشه این محدودیت را حفظ میکردم و برای اینکه خودم باید مخارج کار را تامین میکردم کمتر کار میکردم. - در اصل علت کمکاریتان صرفا مادی بود؟ -نه مساله مادیات نبود. من هر آهنگی را نمیخواندم، هر جایی نمیخواندم، همه اینها باعث میشد که کمکار باشم. -سال پنجاه و پنج. -فریدون شهبازیان بسیار کارش خوب و خیلی آدم بااستعدادی بود. -من آهنگ « بگو ای مرد من ای از تبار هر چه عاشق» را با ایشان کار کردم. -این آهنگ را برای همسرتان خواندید؟ -ببینید فضا اینجوری نیست که من بخواهم شخصی بخوانم. من اول برای خدا میخوانم و بعد برای همه مردم. البته چند سال پیش یک آهنگ برای مادرم هم خواندم که با این آهنگی که شما اشاره کردید، میشود دو آهنگ. با این حال همانطور که گفتم ترجیح میدهم که آهنگهایم متعلق به همه باشد و برای شخص خاصی نباشد.شعر آهنگ این بود: من به دیدار سحر میرفتم، نفسم با نفس یار درآمیخته بود، (فریدون مشیری). البته مقداری از شعر را حذف کردم تا برای ترانه مناسب شود. -از حافظ تا به حال چندین غزل انتخاب کردهام اما کار جدیدم «یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد/ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد» است. -پیانیست گروه عوض شده. قبلا خانم فریبا جواهری بودند که به علت سفرهایشان به برنامه ما نرسیدند و خانم لیلا صمدی پیانو زدند.اکثر گروه از جوانهای بااستعداد هستند و پرجنب و جوش. من خودم وقتی وارد استیج میشوم کاملا احساس جوانی میکنم و بسیار شاد و اکتیو هستم.اعضای گروه از این قرار است، آزاده شمس ویلن میزند، سارا احمدی دف میزند، آرمینا (درام) و لیلا صمدی (پیانو). -پیشنهاد داشتم، اما خوشم نیامد، دیدم هر شعری را نمیتوانم بخوانم.یا باید سفارش بدهم یا خودم بسازم و خوشبختانه روی این کار تسلط پیدا کردم و آهنگسازی کارهایم را خودم انجام میدهم. -من ملودی را میسازم و با بچههای گروه کار را تنظیم میکنیم. -شما ساز هم میزنید؟ -یک مقدار جزئی پیانو میزنم. - تا به حال چند آهنگ ساختید؟ -اوایل در کنسرتها فقط کارهای قدیمی را میخواندم، اما اخیرا برای هر کنسرت دو کار جدید دارم. - شعرها را چگونه انتخاب میکنید؟ -معمولا از حافظ یا فریدون مشیری. جدیدترین آهنگم شعری است از فریدون مشیری (از دلاویزترین روز جهان خاطرهای با من هست به شما ارزانی، سحری بود هنوز گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود، گل یاس عشق در جان هوا ریخته بود).من همیشه کنسرتهایم را با نام خدا و ذکر علی شروع میکنم در حالی که سارا دف میزند من میخوانم.چون نامه جرم ما به هم پیچیدند/ بردند به میزان عمل سنجیدند/ بیش از همه کس گناه ما بود/ ما را به ولایت علی بخشیدند و شعری از شاه مقصود عنقا، صوفی ز فیض وزنفخه قدم دم دم به دم / هوالحق هوالعلی و بعد با آهنگ «آمد نوبهار» کنسرت را شروع میکنیم. -هیچ ساز سنتی به کار نمیبرید؟ -نه، فقط وقتی آواز میخوانم با پیانو تکههای اصفهان را مینوازند و در بیشتر اوقات بدون هیچ آهنگی آواز میخوانم که بیشتر به دل مینشیند. یک قطعه در اوج اصفهان و یک ترانه شاد محلی «مرا عشقت چنان آزار کرده که از عمرم مرا بیزار کرده» و یک قسمت از گوشههای اصفهان. ما سرخوشان مست دل از کف نهادهایم و آهنگهایی مثل قلک چشمات و گل گلدون، که امضای من هستند.?? [ جمعه 91/8/5 ] [ 11:59 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
بی انصاف با کدام لالایی وجدانت را خوابانده ای که اینچنین بیخیال ما شدی . . . . . . بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب ادامه مطلب... [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 11:16 عصر ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را گاهی به بهانه یک دعا . . . . . . بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب ادامه مطلب... [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 11:15 عصر ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
آنجلینا جولی فرزند جان وویت، بازیگر مطرح هالیوودی فیلمهایی مثل «کابوی نیمه شب» و «علی» و برنده اسکار بهترین بازیگر برای فیلم «بازگشت به خانه» است.
مادر جولی، مارشا لین “مارشلین” برتراند، بازیگر و تهیهکننده بود و در زمینه فعالیتهای بشردوستانه کار میکرد. مارشلین برتراند 9 مه 1950 در بیمارستان سینت فرانسیس در بلوآیلند ایالت ایلینویز به دنیا آمد و در شهر کوچکی به نام ریوردیل در همان نزدیکی بزرگ شد. او یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش داشت. مارشلین از تبار فرانسویان کانادا، هلندی و آلمانی بود.
بسیاری بعدها که مارشلین برتراند به شهرت رسید فکر میکردند او بازیگری فرانسوی است، اما آنجلینا جولی در چند مصاحبه اعلام کرد مادرش با زنان پاریسی و طبقه اجتماعی آنها کاملا بیگانه بود.
مارشلین سال 1965 به همراه خانوادهاش به بورلی هیلز در کالیفرنیا نقل مکان کرد و در آنجا به دبیرستان بورلی هیلز رفت و از همانجا فارغالتحصیل شد. او در اولین سالهای بازیگریاش در کلاسهای لی استراسبرگ حضور پیدا کرد و سال 1971 نقش کانی را در اپیزود «عشق، صلح، برادری و قتل» در فصل چهارم سریال معروف و محبوب «آیرون ساید» بازی کرد.
او سال 1971 با جان وویت بازیگر ازدواج کرد که ثمره آن جیمز هیون (1973) و آنجلینا جولی (1975) بود. این زوج در سال 1980 از هم جدا شدند. جولی به دفعات در مصاحبههایش گفته دلیل بازیگر شدنش نه شهرت وویت بلکه الگو گرفتن از مادرش بود. هرچند این زوج در سال 1980 از هم جدا شدند، اما از سال 1976 به دلیل بیمبالاتی وویت جدا از هم زندگی میکردند.
او پس از این سال 1982 در فیلم «Lookin’ to Get Out» که یکی از نویسندگان آن جان وویت، همسر سابقش بود بازی کرد. آخرین نقشآفرینی او در فیلم «مردی که عاشق زنها بود» (بازسازی فیلمی فرانسوی به همین نام) رقم خود و پس از آن مارشلین برتراند به فعالیت در زمینه تهیه کنندگی مشغول شد.
برتراند سال 1983 کمپانی «وودز رود پروداکشنز» را تاسیس کرد و سال 2005 مدیرتولید فیلم مستند «ترودل» بود که داستان زندگی جان ترودل، نوازنده و فعال کارهای بشردوستانه بود. این فیلم در جشنواره فیلم ساندنس و ترایبکا پخش شد و جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم سیاتل را برای بهترین مستند دریافت کرد.
اما آنچه در زندگی مارشلین برتراند اهمیت بیشتری دارد فعالیتهای بشردوستانه اوست. مسئلهای که به نظر میرسد تاثیر فراوانی بر آنجلینا جولی گذاشته و احتمالا بخش غالب کتاب جولی را نیز دربر میگیرد. برتراند چند سال پس از جدایی از وویت با جان ترودل ازدواج کرد.
این دو به همراه هم بنیاد «تمام اقوام» را تاسیس کردند که هدفش رساندن کمکهای مالی و معنوی به بومیان آمریکا بود. این دو در سال 2003 در روز جهانی زن کنسرتی خیریه برای کمک به پناهندگان زن افغانی برپا کردند.
برتراند که از سال 1999 میدانست مبتلا به سرطان است به همین دلیل سازمان «اهدای محبت، اهدای زندگی» را تاسیس کرد، هدف این سازمان ارتقای دانش مردم درخصوص سرطانهای شایع در میان زنان بود و در این راه از موسیقی و ترانههای مرتبط استفاده میکرد. این بنیاد با برگزاری دو کنسرت که یکی از آنها پس از مرگ برتراند برپا شد کمک بسیاری به زنان مبتلا به سرطان کرد.
آنجلینا جولی همیشه رابطه پرفرازونشیبی با پدرش داشته که شاید دلیل آن سختیهای بوده که مادرش به خاطر کارهای وویت کشیده بود.
مارشلین برتراند در طول حیات خود رابطه بسیار خوبی با دخترش داشت. او در زمان مرگ در سال 2007 بر اثر سرطان در سن 56 سالگی چهار نوه داشت که نام چهارمی را خودش انتخاب کرده بود؛ پکس. جولی و براد پیت فرزند پنجم خود را که ویوین نام دارد به یاد مادر جولی مارشلین صدا میزند. [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 9:10 عصر ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
سادهترین توضیح برای قرمز رنگ بودن سطح مریخ آن است که ماده سطحی یا سنگپوش آن دارای مقادیر زیادی اکسید آهن است. این ماده همچنین دلیل قرمز بودن زنگ آهن و خون است. اما چرا مریخ دارای مقادیر زیادی آهن است؟ چرا آهن اکسید میشود و چرا اکسید آهن قرمز رنگ است؟ پاسخ این پرسشها به 4?5 میلیارد سال قبل و زمان شکلگیری منظومه شمسی باز میگردد. در آن زمان عنصر سنگین آهن در قلب ستارگان مرده در ابرهای گازی و غباری در حال چرخش بود. این ابرها از لحاظ گرانشی برای تشکیل خورشید و سیارات دیگر در هم شکسته شدند. در حالی که توده آهن زمین هنگامی که سیاره جوان و ذوبشده بود، به هسته آن رفت، دانشمندان ناسا بر این باورند که اندازه کوچکتر مریخ و همچنین گرانش ضعیفتر آن به آهن امکان داد که کمتر به مرکز منتقل شود. مریخ دارای هستهیی آهنی است اما در سطوح فوقانی آن آهن به فراوانی یافت میشود. آهن قدیمی و ساده تیره و درخشان به نظر میرسد. این عنصر هنگامی که در معرض اکسیژن قرار میگیرد، دارای رنگ صرفاً قرمزرنگ شده و وجود مقادیر کافی اکسیژن موجب میشود که به اکسید آهن (III) تبدیل شود. این ترکیب از دو اتم آهن و سه اتم اکسیژن تشکیل شده است. پرسشی که در این جا وجود دارد این است که چرا مقادیر بالای آهن در سطح مریخ اکسید یا با اکسیژن ترکیب میشود؟ گفته میشود نوع آب و هوا موجب زنگ زدن تدریجی آهن بر روی این سیاره شده است. اما آیا توفانهای بارانی باستانی که تصور میشود در سطح سیاره مرطوب و جوان رخ داده باشد با کوبیدن سنگپوش با اتمهای اکسیژن آزاد شده از مولکولهای آب، موجب زنگ زدن آهن شدهاند؟ یا آیا فرایند اکسیداسیون به تدریج و طی میلیاردها سال رخ داده است. یعنی زمانی که نور خورشید دی اکسید کربن و سایر مولکولها در جو را شکسته و اکسیدانهایی از قبیل پراکسید هیدروژن و ازن تولید کرده است؟ به این دلیل که هیچ کس هنوز توضیح درست این پرسشها را نمیداند، قرمز رنگ بودن سطح مریخ هنوز هم در هالهیی از ابهام است. با این حال سطح این سیاره به هر روشی زنگ زده باشد، ترکیب اکسید آهن (III) آن به این دلیل سرخرنگ به نظر میرسد؛زیرا این ترکیب طول موجهای آبی و سبزرنگ طیف نوری را گرفته و طول موجهای قرمز رنگ را منعکس میکند. [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 8:59 عصر ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
در حالیکه مشکلات فرهنگی ورزش هر روز به شکل تازه ای نمود پیدا می کند متاسفانه برخورد جدی نیز با این ناهنجاری ها صورت نمی گیرد اخیرا پدیده سگ بازی در میان برخی چهره های معروف ورزشی رواج پیدا کرده و تعدادی از این افراد که باید وقت خود را در جهت منافع تیم شان بگذارند سرگرم بازی با سگ های گران قیمت شان هستند و اخیرا فوتبالیست معروف تیم ملی اقدام به خریداری سگی 15 میلیون تومانی کرده است تا از ویلای خود محافظت کند.
[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 8:52 عصر ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست [ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 11:48 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 12:33 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
شادمهر عقیلی که قبل از خروج از ایران در سینمای ایران در حال تبدیل شدن به یک سوپر استار بود هم اکنون تنها در زمینه خوانندگی فعالیت میکند ! چند روز پیش کنسرت شادمهر عقیلی برگزار شده بود و یکی از حاشیه های جالب آن حضور محمدرضا گلزار در این کنسرت و گرفتن عکس یادگاری با شادمهر می باشد .
[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 12:32 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
شادمهر عقیلی که قبل از خروج از ایران در سینمای ایران در حال تبدیل شدن به یک سوپر استار بود هم اکنون تنها در زمینه خوانندگی فعالیت میکند ! چند روز پیش کنسرت شادمهر عقیلی برگزار شده بود و یکی از حاشیه های جالب آن حضور محمدرضا گلزار در این کنسرت و گرفتن عکس یادگاری با شادمهر می باشد .
[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 12:32 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |