http://facebook69.ParsiBlog.com یه وبلاگ با همه نوع مطلب برای سرگرم شدن
| ||
سیمین غانم اگر سالهای را که در مدرسه آواز میخوانده به حساب آوریم بیشتر از پنجاه سال است که آواز میخواند، نخستین کنسرت او پس از انقلاب در مهرماه 1378، مخصوص بانوان، در سینما صحرا در تهران برگزار شد و تا امسال یکصد و ده اجر داشته است. آخرین کنسرتش همین هفتهی پیش بود، در روزهای 11 و 12 اسفند ماه جاری در تالار وحدت برای بانوان خواند. روزنامهی شرق دیروز به همین بهانه گفتگویی با او داشته که در ادامه میخوانید. -خانم غانم، به خاطر دارید این چندمین کنسرت شماست؟ -دقیقا نمیدانم، شاید صد و هشت یا صد و نهمین. -یعنی صد و هشت سانس اجرا یا صدو هشت روز اجرا؟ -ببنید. بعضی روزها دو سانس بود که در واقع دو کنسرت محسوب میشود. البته الان برای هر روز به بیشتر از یک اجرا اجازه نمیدهند. -یادتان هست اولین اجرایتان کی بود؟ -دقیقا خاطرم نیست. باید از کتاب گلگلدون ببینم. اما حدودا 11 سال پیش بود که سالنی هم در اختیار ما قرار ندادند و ما در سینما صحرا برنامه اجرا کردیم. -خانم غانم، وقتی برای اولین اجرا روی صحنه رفتید استرس داشتید؟ -بله. بعد از مدتها قرار بود روی استیج بروم و خیلی نگران بودم، نسبت به برخورد مردم و اینکه من را به خاطر میآورند. اما بعد از جوی که به وجود آمد مشخص شد که من را فراموش نکردهاند. غوغایی شد. -آیا اولین بار بود که یک خانم برای بانوان کنسرت داشت، یا قبل از شما کسان دیگری هم کنسرت برگزار کرده بودند؟ -آن زمان شروع این جریان بود. شاید در همان حدود زمانی کسان دیگری هم بودند، اما من الان یادم نیست. -البته خوبی آهنگ «گلگلدون» این بود که بعد از 20 سال به نوستالژی تبدیل شده بود. قبل از انقلاب این آهنگ یک آهنگ روز بود اما با گذشت این سالها تبدیل شده بود به یک آهنگ خاطرهانگیز و اشک به چشم خیلیها آورد. -بله، هرکس به من میرسد، میگوید از این آهنگ خاطره دارد، یا با این آهنگ عاشق شده، ازدواج کرده یا بعضیها میگویند این آهنگ را به صورت لالایی برای بچههایشان میخوانند. -زمانی که فعالیت نداشتید خیلیها بودند که ادعا داشتند این آهنگ را آنها ساختهاند و برای آنهاست… -شاید آهنگسازانی بودند که این ادعا را داشتند، اما در مورد خواننده فکر نکنم کسی این ادعا را کرده باشد. -آن روزها بعضیها میگفتند این آهنگ را فریبرز لاچینی ساخته؟ -شاید به خاطر اینکه من با ایشان همکاری داشتم. آهنگسازانی که با من همکاری کردند، محدود و فقط چندتایی بودند که کارشان خوب بود و من با آنها کار میکردم. شاید این سوءتفاهم به همین دلیل بوده است. -اولین آهنگسازی که با ایشان کار کردید چه کسی بود؟ -آقایی بودند به نام زندی که من آهنگی به نام موجخروشان را با ایشان کار کردم. -البته آنها آهنگهایی بود که در رادیو اجرا میشد و مراحل خودش را طی میکرد و بیشتر بهصورت تمرین بود. ولی در اصل اولین آهنگی که مورد توجه قرار گرفت و گل کرد، آهنگ «قلک چشمات» بود که آهنگسازی آن کار را آقای فریبرز لاچینی انجام دادند. -شعر موج خروشان در خاطرتان است؟ -نام آهنگ «قلک چشمات» بود. خیلی آهنگ خواندم. با آهنگسازان رادیو همکاری داشتم یک آقایی بودند به نام اکبر محسنی که در حال حاضر فوت کردند. ایشان برای برنامه هفت شهر عشق آهنگ میساختند و من در آن برنامه با ایشان کار میکردم. خاطرم هست یک آهنگی به من پیشنهاد دادند به نام (مرا بوسهای ده) که من قبول نکردم اجرا کنم، به آقای محسنی گفتم خیلی زشت است یک خانم این جمله را فریاد بزند. برایم این کارها بیمعنی بود. -پس شما در آن زمان هم این محدودیتها را برای خودتان داشتید؟ -بله، دوست نداشتم، واقعا خوشم نمیآمد، این بود که از آن آهنگ صرفنظر کردم. البته آقای اکبر محسنی از اساتید بودند و چند تا از آهنگهای استاد بنان هم برای ایشان است. سنشان بالا بود، خبر دارم که به آمریکا رفتند و با کمک دخترشان در سانفرانسیسکو یک آموزشگاه تاسیس کردند و بعد هم شنیدم که فوت کردند. -پس قبل از قلک چشمات با استاد محسنی همکاری داشتید؟ -بله در برنامه هفت شهر عشق در رادیو. در ضمن ایشان در آن برنامه نوازنده عود هم بودند. -آیا به خاطر اینکه شاگرد محمود کریمی بودید مورد توجه قرار گرفته بودید یا آهنگهایتان مورد اقبال عمومی بود؟ -به هر حال همه چیز دست به دست هم میدهد، صدا هم خیلی تاثیر دارد. میگفتند صدات خوبه (خنده). ببینید من معتقدم همه چیز دست به دست هم میدهد، هم صدا، هم شخصیت خواننده ، البته نمیگوییم که شخصیت من بینقص است اما همیشه سعی کردهام که معیارهای انسانی را رعایت کنم. -در آن زمان ازدواج کرده بودید؟ -بله من زمانی که وارد رادیو شدم ازدواج کرده بودم. در اصل خانواده مخالف خواندن من بودند و میگفتند وقتی ازدواج کردی، میتوانی بخوانی، البته نه اینکه کلا نخوانم در رادیو و تلویزیون اجازه نمیدادند. زمانی که ازدواج کردم همسرم موافقت کردند. -همسرتان به هنر علاقهمند بودند؟ -بله -فریبرز لاچینی شما را انتخاب کرد؟ یا شما ایشان را انتخاب کردید؟ -آن زمان فریبرز لاچینی با محمد نوری کار کرده بود؟ -نه، آقای لاچینی کار آهنگسازی را با من شروع کردند تازه فارغالتحصیل شده بودند. در هنرستان کار میکردند و خیلی باهوش بودند و کارشان هم خوب بود و خوب باقی ماند. -پس از آن بود که قلک چشمات گل کرد؟ -بله، یادم هست مثل صف نان سنگکی برای خریدن صفحه صف کشیده بودند (خنده) -در یک صفحه فقط یک آهنگ بود؟ -صفحهها به این صورت بود که پشت صفحه یک موزیک خالی بود و روی صفحه فقط یک آهنگ و تا یک سال پرفروشترین آهنگ بود و رودست همه آهنگها. این مطلب را در روزنامهها نوشتند. -همزمان با قلک چشمات چه آهنگهایی سروده بودید؟ -آهنگهای دیگری هم مثل دو پنجره و… اما قلک چشمات از همه بهتر بود. -آیا کار با فریبرز لاچینی باعث شد سبک شما تغییر کند؟ -بله من مقدار زیادی از کار سنتی فاصله گرفتم اما آهنگهای سنتی را کاملا کنار نگذاشتم حتی بعد از آن با استاد خرم و استاد تجویدی کار کردم. آهنگهای (بسوزان) و (ای ساقی) مربوط به آن زمان است و همینطور آهنگ مرا که با تو شادم. -به غیر از شما کسی آهنگ «مرا که با تو شادم» را نخوانده بود؟ -نه، بعد از من آقای اصفهانی این آهنگ را خواندند. -به نظر شما آقای اصفهانی این آهنگ را خوب خواندند؟ -من نپسندیدم و سروده خودم بیشتر به دلم مینشیند. شایدم این خودخواهی است، اما خیلیها گفتند اجرای من بهتر است. -بعد از آن چند تا آهنگ خواندید تا به گلگلدون رسید؟ -ما در رادیو تقریبا هر ماه یک آهنگ میخواندیم که بعدها مجموعهای از همان آهنگها به صورت سیدی منتشر شد، البته بدون اجازه. حتی همان کسانی که در رادیو بودند این کار را انجام دادند. -در همان زمان این کار را انجام دادند؟ -نه، بعد از مدتها، در حال حاضر اغلب آهنگهای من بهصورت سیدی درآمده که بین آنها آهنگهایی هست که من علاقه نداشتم به صورت سیدی بیرون بیاید. -یکسری کارها برای رادیو بود و برای آنجا تنظیم میشد، اما یکسری کارها هستند که اصولا برای سیدی تنظیم میشد و کیفیت بهتری داشت. من شخصا علاقه داشتم کارهایی که برای سیدی است از کیفیت بالاتری برخوردار باشد. حالا که همه کارها به صورت سیدی درآمده خیلیها استقبال کردند اما برای خودم دلنشین نیست. یعنی برای سیدی مناسب نیست. با اینکه آهنگهای بسیار مشکلی بود اما من همه آن شعرها را دوست نداشتم البته من تا به حال شعر بد نخواندهام، اما آن شعرها به قدر کافی من را راضی نمیکرد. -من از زمانی که ازدواج کردم تا انقلاب اسلامی حدود شانزده یا هفده سال در رادیو بودم. تمام کارهایی که در رادیو اجرا کردم آهنگهای اصیلی بودند که بسیار سخت بود اما این آهنگها من را راضی نمیکرد. بدین ترتیب تصمیم گرفتم سبکم را تغییر دهم که همان زمان خوشبختانه با آقای فریبرز لاچینی ملاقات کردم و ایشان باعث شدند که سبک کاری من تغییر کند. -بله تا آن زمان استاد خرم و شادروان تجویدی سراغ من نیامده بودند، اما بعد از قلک چشمات، آهنگهای زیادی به من پیشنهاد دادند و اصرار داشتند که من بخوانم. - بعد تا زمان گل گلدون افت نکردید؟ -نه، افت نکردم، اما فعالیتم زیاد نبود. من باید کار خوب ارایه میدادم و کار خوب هم، مخارجش سنگین است، من در مجالس نمیخواندم و برای خودم محدودیت قائل بودم که همیشه این محدودیت را حفظ میکردم و برای اینکه خودم باید مخارج کار را تامین میکردم کمتر کار میکردم. - در اصل علت کمکاریتان صرفا مادی بود؟ -نه مساله مادیات نبود. من هر آهنگی را نمیخواندم، هر جایی نمیخواندم، همه اینها باعث میشد که کمکار باشم. -سال پنجاه و پنج. -فریدون شهبازیان بسیار کارش خوب و خیلی آدم بااستعدادی بود. -من آهنگ « بگو ای مرد من ای از تبار هر چه عاشق» را با ایشان کار کردم. -این آهنگ را برای همسرتان خواندید؟ -ببینید فضا اینجوری نیست که من بخواهم شخصی بخوانم. من اول برای خدا میخوانم و بعد برای همه مردم. البته چند سال پیش یک آهنگ برای مادرم هم خواندم که با این آهنگی که شما اشاره کردید، میشود دو آهنگ. با این حال همانطور که گفتم ترجیح میدهم که آهنگهایم متعلق به همه باشد و برای شخص خاصی نباشد.شعر آهنگ این بود: من به دیدار سحر میرفتم، نفسم با نفس یار درآمیخته بود، (فریدون مشیری). البته مقداری از شعر را حذف کردم تا برای ترانه مناسب شود. -از حافظ تا به حال چندین غزل انتخاب کردهام اما کار جدیدم «یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد/ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد» است. -پیانیست گروه عوض شده. قبلا خانم فریبا جواهری بودند که به علت سفرهایشان به برنامه ما نرسیدند و خانم لیلا صمدی پیانو زدند.اکثر گروه از جوانهای بااستعداد هستند و پرجنب و جوش. من خودم وقتی وارد استیج میشوم کاملا احساس جوانی میکنم و بسیار شاد و اکتیو هستم.اعضای گروه از این قرار است، آزاده شمس ویلن میزند، سارا احمدی دف میزند، آرمینا (درام) و لیلا صمدی (پیانو). -پیشنهاد داشتم، اما خوشم نیامد، دیدم هر شعری را نمیتوانم بخوانم.یا باید سفارش بدهم یا خودم بسازم و خوشبختانه روی این کار تسلط پیدا کردم و آهنگسازی کارهایم را خودم انجام میدهم. -من ملودی را میسازم و با بچههای گروه کار را تنظیم میکنیم. -شما ساز هم میزنید؟ -یک مقدار جزئی پیانو میزنم. - تا به حال چند آهنگ ساختید؟ -اوایل در کنسرتها فقط کارهای قدیمی را میخواندم، اما اخیرا برای هر کنسرت دو کار جدید دارم. - شعرها را چگونه انتخاب میکنید؟ -معمولا از حافظ یا فریدون مشیری. جدیدترین آهنگم شعری است از فریدون مشیری (از دلاویزترین روز جهان خاطرهای با من هست به شما ارزانی، سحری بود هنوز گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود، گل یاس عشق در جان هوا ریخته بود).من همیشه کنسرتهایم را با نام خدا و ذکر علی شروع میکنم در حالی که سارا دف میزند من میخوانم.چون نامه جرم ما به هم پیچیدند/ بردند به میزان عمل سنجیدند/ بیش از همه کس گناه ما بود/ ما را به ولایت علی بخشیدند و شعری از شاه مقصود عنقا، صوفی ز فیض وزنفخه قدم دم دم به دم / هوالحق هوالعلی و بعد با آهنگ «آمد نوبهار» کنسرت را شروع میکنیم. -هیچ ساز سنتی به کار نمیبرید؟ -نه، فقط وقتی آواز میخوانم با پیانو تکههای اصفهان را مینوازند و در بیشتر اوقات بدون هیچ آهنگی آواز میخوانم که بیشتر به دل مینشیند. یک قطعه در اوج اصفهان و یک ترانه شاد محلی «مرا عشقت چنان آزار کرده که از عمرم مرا بیزار کرده» و یک قسمت از گوشههای اصفهان. ما سرخوشان مست دل از کف نهادهایم و آهنگهایی مثل قلک چشمات و گل گلدون، که امضای من هستند.?? [ جمعه 91/8/5 ] [ 11:59 صبح ] [ آیسان ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |